|
یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, :: 12:24 :: نويسنده : بتوچه
بعد رفتنت عزیزم ، بس که تنهایی کشیدم
قامتم خمیده از بس ، عشقتو به دوش کشیدم تو غم بی همزبونی ، هی می کشتم لحظه هامو روی برگ های شعرم ، خالی کردم عقده هامو خاطرت جمع هر جا باشی ، توی غربت یه کسی هست خاطراتت زندگیشه ، اون غریبه خاطرت هست اون که تو هفت آسمونش ، یه ستاره هم نداره اون منم که دلخوشی شه ، گل من کسی رو داره مثل دیگرون نبودم ، سر راهتو نبستم می دونستم نمیای و چشم به جاده ها نشستم خاطرت جمع تو دل من ، تو حسابت پاکه پاکه این خطای دل من بود ، اون که افتاده به خاکت تو روزهایی که نبودی ، نمی دونی چی کشیدم صبح تا شب زخم زبون از هر غریبه ای شنیدم گل من سرت سلامت ، تو که خوش باشی غمم نیست این همیشه آرزومه ، پس دلیل ماتمم نیست دیگه از گریه گذشته ، به جنون کشیده کارم تو که خوشبختی عزیزم ، دیگه غصه ای ندارم ?.f نظرات شما عزیزان:
|